just another guy

یکی مث ِ بقیه

just another guy

یکی مث ِ بقیه

نامردها

نامردها سنی نداشتم چرا اینقدر حماقتتان را وارد زندگیم کردید...یک عده خائن ابله

دهه دوم زندگیم این وبلاگ را ساختم...دهه دوم از اولش با کثافت و رنج های ویرانگر شروع شد...جنگ اعصاب و خود خوری و افسردگی و تفکر خودکشی...به به... چه تلفیقی بود از هرزگی و فساد و چه ترکیبی از استرس و فشار

تقریبا در 99 درصد اتفاقات  و بگاییها هیچ سهمی نداشتم و همه اش از کم کاری و کم خوانی و کم فکری و بیشعوری اطرافیان دچار مشکلات حاد میشدم


  


سالادی بود از خشم و پوچی و شکست...آفرین به فکری که حتی از اون ب*ا**ییها درسهای زندگی میگرفت و بعد از خواندنهای بسیار و تحقیقات فراوان...تحلیلهای درستی به من داد که قویتر با کثافت زندگی و رنج بودن کنار بیایم...

عشق....

هانا...هانا خارقالعاده بود...مثل ستاره...

به فاصله 11 سال دوبار عشق نافرجام را تجربه کردم،اما جا نزدم و نامردی پیشه نکردم و به انها ظلم نکردم...

تجربه هانا مثل این بود که با تفنگ آب پاش به آدمکی شنی شلیک کنی...

و من پاره شدم...اما ستاره را حتی بیشتر از او دوست داشتم...

و بازهم اما...اینبار قویتر شده بودم

دیگر خبری از آن پسر شنگول بی اعصاب که میخواست زندگی را تجربه کند نبود...درود بر نیچه

درود بر کانت بزرگ

اینبار گویی با سلاح کمری...به تانک آلمانی شلیک میکنی...

هیچ جاییم هیچ جوری نشد...فقط خاطره ی فروپاشی قبلیم زنده شد...

سلام بر سقراط و افلاطون کبیر

مسلح به اعتقاد و فلسفه و تفسیر و تحلیل شده ام...

سپاس از برادران عزیزم یونگ و فروید

فلسفه ی رنج و فلسفه ی شکست را بنا گذاری کرده ام باشد که روحمان قرین روح  کیه ر کگور عزیز شود...و انسانهایی پیدا شوند که از همه گذر کنند و برای لحظه ای چون من و شوپنهاور ،به اصل معنای زندگی بیاندیشند...

هانا ازدواج کرد...ستاره عاشق شد...و من از یک پسربچه ی ترسوی بی عرضه ی بی خاصیت استرسی...یک موجود عجیب ساختم...


کسی که زندگی میکند که ببازد.

کسی که نه مثل مورینیو و فلسفه ی برد به هر قیمتی

که زیبا باختن به سبک دورتموند و لیورپول را ترجیح میدهد...



و این بازی هنوز ادامه دارد...اینبار مسلح به قدرتهای مادی و معنوی و جسمی و فکری و روحی ام....اینبار ،بازنده،میبرد




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.